بازی و خواب!
محمدحسن در آستانه 14 ماهگی
+ گل پسر این روزا فوق العاده بلا شده ولش کنی از دیوار راست دلش میخواد بره بالا! + دیگه محتویات کشوها ،کابینتا و جاکفشی از دستش امون ندارن + وقتی میذاریمش تو روروئک جیغ میکشه و مقاومت می کنه و دیگه حاضر نیست اسیر روروئک باشه.دلش میخواد با پاهای کوچولوش به تمام نقاط خونه سرک بکشه وهیچ جا و هیچ چیزو بی نصیب نذاره! + همچنان فقط عاشق ابزار و وسایل فنی و در مرحله بعد ظرف و ظروفه وعلاقه ای به اسباب بازیا و به خصوص عروسکاش نشون نمیده + به فرهنگ واژگانیش که تا حالا شامل: به، ممم (انواع و اقسام خوردنی ها) ، بابا ، بابایی ، مامان ، مامانی ، عم(عمه)،دای(دایی) ، ال (نماز و تمام چیزایی که بهش ربط داره از اذون گرفته تا مهر...
نویسنده :
مامانی محمدحسن جون
9:07
دوتا خبر کوچولو از پسرک کوچولو!
۱) پنجمین دندون گل پسر با 6 ماه فاصله از دندون قبلیش بلاخره در اومد!!!(خسته نباشی مامان جان دیگه داشتم پیش خودم فکر میکردم خیال دندون جدید درآوردن نداری و می خوای تا آخر عمرت ۴ دندونی بمونی! ) ۲) به واژگان پسرک اضافه شد: هبّا (هواپیما) دا (تاب) انو (انگور) آخ عَدَل (عسل) پو (پول) ...
نویسنده :
مامانی محمدحسن جون
9:07
برف(!) بازی!
بلاخره تقریبا برای اولین بار تو پاییز و زمستون جاری، شهر عتیقه مون لباس سفیدشو پوشید! (انقد بی برف و بارونی کشیدیم امسال، که به همین دو سه سانتشم راضییم! ... بازم خداروشکر ) پسرک برف ندیده در حالی که بیشینه دمای مشهد امروز بزور به ٩- درجه رسید ما رو تو این سرمای وحشتناک استخون سوز برد تو حیاط برف بازی اجباری!! اما زیاد طاقت نیاورد و خوشبختانه زود کم آورد و ده دقیقه ای به صورت کاملا منجمد و فریز شده برگشتیم تو! اینم گزارش تصویری امروز : - ابتدای کار بعد از نظاره منظره برفی کوچه و خوشحال از دیدن برف و غالب شدن بر مامانی که اصلا دلش نمیخواست تو این سرما بیاد بیرون - مامانی، این برفی که میگفتی پارسا...
نویسنده :
مامانی محمدحسن جون
17:09
کی زردآلوی شیرین میخواد؟
اینم زردآلوی شیرین و خوشمزه من : دوتا عکس از خواب پسریم هست ... بفرمایید ادامه مطلب! بعد یه حموم طولانی و کلی آب بازی چقد خواب میچسبه! وقتی تو بغل بابایی و پای لپ تاپ باتریت تموم میشه! ...
نویسنده :
مامانی محمدحسن جون
18:02
یک مادرانه نیمه شبانه!
پسرکوچولوی من، یکی دو شبه تو تخت خودش و به صورت مستقل میخوابه و دیگه پیش من نمیخوابه گل پسرم عادت داشت وقت خواب میومد نزدیک نزدیکم، صورتشو می چسبوند به صورتم و دستشم محکم حلقه میکرد دور گردنم! منم تاخوابش ببره تا جایی که جا داشت میبوسیدمش و نوازشش میکردم چقد وقت خواب دستای نرم و توپولوتو دور گردنم کم دارم محمدحسن جونم! خوابم نمیبره بدون حس کردن لطافت نوگلم، بدون بوی خوش بچه گانه تنش ،بی شنیدن صدای نفس هاش که مدت هاست بهترین و زیباترین لالایی خوابم شده کوچولوی شیرین زبونم اگه یه حساب سرانگشتی بکنیم سهم هر شبانه روز من و تو از بودن با بابایی فقط ۴-۵ ساعت وقت مفیده! تو رو که نمیدونم و از دل کوچول...
نویسنده :
مامانی محمدحسن جون
19:16
محمدحسن و مقالات ISI!
جدیدا تا ازش غافل میشیم و لپ تاپو بیکار گیر میاره سریع میشینه پای لپ تاپو میگه می خوام مقاله بدم! بعدم موبایلشو برمیداره مثلا زنگ میزنه به دوستش و میگه:"برات میل کردم برو بخون!" ...
نویسنده :
مامانی محمدحسن جون
19:01
دخمل خوشگلم محمدحسن!!!
خداییش تاحالا پسری که انقد دختر بودن بهش بیاد دیده بودین؟ قربون شکل ماه و ژست و تریپ دخترونه ات برم پسرک بلام! خداروشکر که دختر نیستی وگرنه هرجامیرفتیم پسرا پشت سرت صف میکشیدن! ...
نویسنده :
مامانی محمدحسن جون
22:28