محمدحسن جونمحمدحسن جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 روز سن داره

♥ محمدحسن کوچولو ♥

محمدحسن در آستانه 14 ماهگی

+ گل پسر این روزا فوق العاده بلا شده ولش کنی از دیوار راست دلش میخواد بره بالا! + دیگه محتویات کشوها ،کابینتا و جاکفشی از دستش امون ندارن + وقتی میذاریمش تو روروئک جیغ میکشه و مقاومت می کنه و دیگه حاضر نیست اسیر روروئک باشه.دلش میخواد با پاهای کوچولوش به تمام نقاط خونه سرک بکشه وهیچ جا و هیچ چیزو بی نصیب نذاره! + همچنان فقط عاشق ابزار و وسایل فنی و در مرحله بعد ظرف و ظروفه وعلاقه ای به اسباب بازیا و به خصوص عروسکاش نشون نمیده + به فرهنگ واژگانیش که تا حالا شامل: به، ممم (انواع و اقسام خوردنی ها) ، بابا ، بابایی ، مامان ، مامانی ، عم(عمه)،دای(دایی) ، ال (نماز و تمام چیزایی که بهش ربط داره از اذون گرفته تا مهر...
16 بهمن 1392

دوتا خبر کوچولو از پسرک کوچولو!

    ۱) پنجمین دندون گل پسر با 6 ماه فاصله از دندون قبلیش بلاخره در اومد!!!(خسته نباشی مامان جان دیگه داشتم پیش خودم فکر میکردم خیال دندون جدید درآوردن نداری و می خوای تا آخر عمرت ۴ دندونی بمونی!  )   ۲) به واژگان پسرک اضافه شد: هبّا (هواپیما) دا (تاب) انو (انگور)  آخ  عَدَل (عسل)  پو (پول)   ...
16 بهمن 1392

برف(!) بازی!

بلاخره تقریبا برای اولین بار تو پاییز و زمستون جاری، شهر عتیقه مون لباس سفیدشو پوشید! (انقد بی برف و بارونی کشیدیم امسال، که به همین دو سه سانتشم راضییم! ... بازم خداروشکر )  پسرک برف ندیده در حالی که بیشینه دمای مشهد امروز بزور به ٩- درجه رسید ما رو تو این سرمای وحشتناک استخون سوز برد تو حیاط برف بازی اجباری!! اما زیاد طاقت نیاورد و خوشبختانه زود کم آورد و ده دقیقه ای به صورت کاملا منجمد و فریز شده برگشتیم تو! اینم گزارش تصویری امروز : - ابتدای کار بعد از نظاره منظره برفی کوچه و خوشحال از دیدن برف و غالب شدن بر مامانی که اصلا دلش نمیخواست تو این سرما بیاد بیرون   - مامانی، این برفی که میگفتی پارسا...
14 بهمن 1392

کی زردآلوی شیرین میخواد؟

  اینم زردآلوی شیرین و خوشمزه من  :          دوتا عکس از خواب پسریم هست ... بفرمایید ادامه مطلب!     بعد یه حموم طولانی و کلی آب بازی چقد خواب میچسبه!     وقتی تو بغل بابایی و پای لپ تاپ باتریت تموم میشه!     ...
8 بهمن 1392

یک مادرانه نیمه شبانه!

    پسرکوچولوی من، یکی دو شبه تو تخت خودش و به صورت مستقل میخوابه و دیگه پیش من نمیخوابه گل پسرم عادت داشت وقت خواب میومد نزدیک نزدیکم، صورتشو می چسبوند به صورتم و دستشم محکم حلقه میکرد دور گردنم! منم تاخوابش ببره تا جایی که جا داشت میبوسیدمش و نوازشش میکردم چقد وقت خواب دستای نرم و توپولوتو دور گردنم کم دارم  محمدحسن جونم! خوابم نمیبره بدون حس کردن لطافت نوگلم، بدون بوی خوش بچه گانه تنش ،بی شنیدن صدای نفس هاش که مدت هاست بهترین و زیباترین لالایی خوابم شده کوچولوی شیرین زبونم اگه یه حساب سرانگشتی بکنیم سهم هر شبانه روز من و تو از بودن با بابایی فقط ۴-۵ ساعت وقت مفیده! تو رو که نمیدونم و از دل کوچول...
25 دی 1392

محمدحسن و مقالات ISI!

  جدیدا تا ازش غافل میشیم و لپ تاپو بیکار گیر میاره سریع میشینه پای لپ تاپو میگه می خوام مقاله بدم! بعدم موبایلشو برمیداره مثلا زنگ میزنه به دوستش و میگه:"برات میل کردم برو بخون!"     ...
25 دی 1392

دخمل خوشگلم محمدحسن!!!

                          خداییش تاحالا پسری که انقد دختر بودن بهش بیاد دیده بودین؟ قربون شکل ماه و ژست و تریپ دخترونه ات برم پسرک بلام!   خداروشکر که دختر نیستی وگرنه هرجامیرفتیم پسرا پشت سرت صف میکشیدن!     ...
11 دی 1392