یک مادرانه نیمه شبانه!
پسرکوچولوی من، یکی دو شبه تو تخت خودش و به صورت مستقل میخوابه و دیگه پیش من نمیخوابه
گل پسرم عادت داشت وقت خواب میومد نزدیک نزدیکم، صورتشو می چسبوند به صورتم و دستشم محکم حلقه میکرد دور گردنم! منم تاخوابش ببره تا جایی که جا داشت میبوسیدمش و نوازشش میکردم
چقد وقت خواب دستای نرم و توپولوتو دور گردنم کم دارم محمدحسن جونم!
خوابم نمیبره بدون حس کردن لطافت نوگلم، بدون بوی خوش بچه گانه تنش ،بی شنیدن صدای نفس هاش که مدت هاست بهترین و زیباترین لالایی خوابم شده
کوچولوی شیرین زبونم اگه یه حساب سرانگشتی بکنیم سهم هر شبانه روز من و تو از بودن با بابایی فقط ۴-۵ ساعت وقت مفیده! تو رو که نمیدونم و از دل کوچولوت بی خبرم اما من این قضیه واسم خیلی خیلی سخت و آزاردهنده است ... خدارو شکر که تو هستی جگرگوشه مهربون من تا با شیرین زبونیا،شیطنتا وحتی اذیتاو خرابکاریات کمک کنی زمان واسم زودتر بگذره و یه کوچولو کمتر حس کنم ساعت های طولانی نبودن مرد خونه امو (آیکون آه)
خیلی دوست دارم عسلک مامان
و
خدارو به خاطر وجود ارزشمند یه فرشته کوچولوی آسمونی تو خونه امون هزاران هزار بار شکر