محمدحسن جونمحمدحسن جون، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

♥ محمدحسن کوچولو ♥

در آستانه دو سالگی

1392/8/9 15:26
212 بازدید
اشتراک گذاری


+ پسرک این روزا حسابی چل چلی شده، تقریبا از پس گفتن همه کلمات برمیاد(حتی قسطنتنیه!) ... جمله بندیش خیلی بهتر شده ولی گاها فعلای عجیب غریب و خنده داری صرف می کنه که تو هیچ کتاب دستور زبانی پیدا نمیشه

مثلا وقتی میخواد بگه مامانی من درو بستم میگه مامانی من در بندم!

یا بابایی پابشو! بجای پاشو

بیفت به جای بیا پایین!

+ کسی رو که میخواد دست بندازه در پاسخ هرچی ازش بپرسه میگه هویج!!!

اسمت چیه؟ هویج

چندسالته؟ هویج

کو مامانت؟ هویج

بعدم خودش به حرف خودش و این کارش میخنده

+ به شدت لجباز شده و تمام نکن ها رو بکن میشنوه!

+ همچنان عاشق کفگیر و ملاقه و ظرف و دیگ و وسایل آشپزیه ... یه مدت پیش خونه عمه بابایی آش پشت پا درست کرده بودن ما هم رفته بودیم واسه کمک.وقتی دیگ خالی شد محمدحسن رفت سر دیگ. تو عمرش دیگ به اون بزرگی ندیده بود، داشت ذوق مرگ میشد بچه ام! با یه ملاقه که فکر کنم از خودش گنده تر بود و بزور میتونست برش داره دیگ خالی رو هی هم میزد و هی ذوق میکرد!

+ عاشق آب بازیه. هربار که آب میخواد وقتی آبای لیوانشو میخوره میگه آب بعدی! آبو که ازم میگیره خیلی طبیعی به یه بهانه ای از جلوی چشم درمیره و بعد باید آبای لیوانو در حالات مختلفی پیدا کنم! یه بار به صورت لیوانی که توش لگو معلقه! گاهی لیوانی که نون توش تریت شده! یه بار مشاهده میشه که دستی در آب فرو رفته و در حالت شناور در لیوان گیر کرده و بار دیگه اینکه داره با این آبا وضو میگیره! و این داستان همچنان ادامه دارد!

استعمال آب برای بازی و شیطنت به صورت محدود از زمانی آزاد شد که دیدم از شدت عقده ای شدن وقتی هی اصرار کرد لیوان اتو رو آب کنم که بریزه توش و من گفتم نه ابتکار به خرج داده و ساندیس نصفه اشو که قبلا خورده بود و رو اپن بود برداشته بود چپونده بود تو اتوی نگون بخت که اگه شیطونک رو در اوایل اجرای عملیات نیافتیده بودم و عملیات خنثی نشده بود عن قریب بود تا مدت ها لباس های بی آهارمون بعد از اتو آهاردار بشن البته باعطر و بوی ساندیس!

+ متاسفانه همچنان هیچ توجهی به تلویزیون نداره و اهل کارتون دیدن نیست (ما از این شانسا نداریم که دو دقه دست از سر کچلمون برداره و آروم یه جا بشینه!)

+ سوره توحید و ناس رو وقتی براش آیه آیه میخونیم کلمه های آخرهر سوره رو میگه

شعر کوچولوام کوچولو رو اگه قصد مسخره بازی نداشته باشه و بجای هر تیکه اش نگه هویج بلده

شعر دوازده امام رو تقریبا بلده و وقتی ازش میپرسیم به جز سه امام اول که مسخره بازی در میاره و نمیگه اسم بقیه رو تقریبا درست میگه

امام اول؟ -

امام دوم؟ -

امام سوم؟ -

چارم امام؟ سجاد

پنجم امام؟ باقل(باقر)

ششم جعفر؟ صادق

هفتم امام ؟ کاظیم(کاظم)

هشتم امام؟ -

رضا به حکم؟ قضا

نهم محمد؟ تقی

دهم علیا؟ نقی

یازدهم؟ عسگری

از عیب و نقصان؟ بلی(بری)

دوازدهم غایب است مهدی صاحب زمان ظهور کند زمانی(تا به اینجا میرسم سریع میگه:) اوشن کند جهانی(روشن کند جهانی)

+ از صب تا شب روزی هزار بار میره و میاد وچپ و راست میگه: مامانی چیز خوشمزه(khoshemazze) بده

و چیز خوشمزه یا آلوچه است یا لواشکه یا تخمه است و یا متاسفانه آدامس!(من بی تقصیرم بابا علی بلا آدامس خورش کرده) که تا کچل کردن کامل من و رسیدن به هدفش انقد داد و قال راه میندازه که آخرش موفق شه و بگیره و بدبختی اینجاست که هنوز نخورده میگه بعدی!

آدامسو میکنه دهنش میگم مامانی آدامس خوب نیست نباید بخوری حالا که خوردی فقط بجو قورتش ندیا!
چن دقیقه بعد محمدحسن کو آدامست؟ اول که ادای آدامس جوییدن درمیاره که مثلا قورتش ندادم و هست،اما بعد که میگم ببینمش و دروغش لو میره، وقتی میگم چرا خوردیش؟ میفرماین: آدامسم قورت ندادم خولدمش!(خوردمش!)

 

و همچنان ادامه دارد...

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)