محمدحسن جونمحمدحسن جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

♥ محمدحسن کوچولو ♥

چند کلام از کودکی شیرین زبان

1393/3/3 17:58
784 بازدید
اشتراک گذاری

+ وقتی می خواد خودشو لوس کنه یا یه چیزی میخواد که احتمال میده مخالفت کنیم یا انجامش واسمون سخت باشه میشیم "مامانی جونی" و "بابایی جونی"!

نصفه شب بیدارم کرده میگه مامانی جونی آب میخوام!اجازه ....  رفتم واسش آوردم ....  چند لحظه بعد میگه : خب مامانی جونی جی...م دارم!سکوت ... من بیچاره: پاشو بریمخطا

 

 

+ میگه : مامانی چرا تو داری کوچولو میشی؟! ... مامانی کوچولوی من!زبان

جواب میدم : من کوچولو نشدم !غمناک جنابعالی زیادی دارین دراز میشین!خطا

 

 

+ نزدیک اومدن بابایی بود نشسته بودم و از سر و کولم بالا میرفت، بهش میگم : بذار بلند شم،میخوام برم غذای بابارو گرم کنم غذاش ماسیده(خراسانیش:سیریده!) میگه: سیریده یعنی چی؟! میگم: یعنی روغناش سرد شده سفت شده! فی الفور میگه : یعنی تو هم سیریدی؟!

اینم نظریه ایه واسه خودش : انسان مایع بود، سردش شد و سیرید و اینگونه بود که به حالت جامد درآمد!

متفکر+خندونک+گیج

 

 

فعلا همینا یادم بود مابقی بعدا اضافه خواهد شد!

قیافه رو دارین؟ ... خداییش آخرشه خنده

پسندها (2)

نظرات (6)

مامان رادمهر
11 خرداد 93 14:35
عزیزممممم شیرین زبون خوشمزه... یعنی تو هم سیریدی؟! خیلییییی بامزه بود
مامانی محمدحسن جون
پاسخ
ممنونم از حضورت مامان جون آقا رادمهر
مامان یاسمین زهرا
12 خرداد 93 16:32
خیلی بانمک شده عزیزم
مامان محمدحسن
16 خرداد 93 18:57
انشالله گل پسرت شاداب و سلامت باشه روز افزون
خاله زینب جون
26 خرداد 93 19:14
ما منتظر مطلب جدید می باشیم....
دختر دایی 1
27 خرداد 93 10:07
مامان کوچولو آپدیت لفطا
مامانی محمدحسن جون
پاسخ
چشم عزیز
مامان شایان
27 خرداد 93 13:08
سلام عزیزم امیدوارم محمدحسن جان همیشه شادو خوشحال باشه.
مامانی محمدحسن جون
پاسخ
ممنون خانومی