محمدحسن جونمحمدحسن جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

♥ محمدحسن کوچولو ♥

برف(!) بازی!

1392/11/14 17:09
611 بازدید
اشتراک گذاری


بلاخره تقریبا برای اولین بار تو پاییز و زمستون جاری، شهر عتیقه مون لباس سفیدشو پوشید! (انقد بی برف و بارونی کشیدیم امسال، که به همین دو سه سانتشم راضییم! ... بازم خداروشکرلبخند)

 پسرک برف ندیده در حالی که بیشینه دمای مشهد امروز بزور به ٩- درجه رسید ما رو تو این سرمای وحشتناک استخون سوز برد تو حیاط برف بازی اجباری!!

اما زیاد طاقت نیاورد و خوشبختانه زود کم آورد و ده دقیقه ای به صورت کاملا منجمد و فریز شده برگشتیم تو!

اینم گزارش تصویری امروز :

- ابتدای کار بعد از نظاره منظره برفی کوچه و خوشحال از دیدن برف و غالب شدن بر مامانی که اصلا دلش نمیخواست تو این سرما بیاد بیرون نگران

 

- مامانی، این برفی که میگفتی پارسال یه عالمه میومده و امسال نمیاد، همینه؟!

 

- چقد سرده!! ... یخ زد دستامابرو

 

- چرا دستکشام تمیز نمیشن؟!!

 

- حالا بهتر شد! (به دلیل سرمای شدید ترسیدیم بیشتر در حیاط بمانیم خودمان آدم برفی شویم، به اصرار پسرک که میگفت بی آدم برفیم هرگز! آدم برفی فینگیلیمان را برداشته و قندیل بسته برگشتیم تو!)

 

 

و اما عکسی برای خنده در ادامه مطلب!چشمک

 

وقتی بفهمم مامان میخواد ازم عکس بگیره و دلم نخواد این اتفاق بیفته اینجوری حالشو میگیرم! نیشخند... قیافه رو داشته باشین صد رحمت به قیافه پسرخاله!!! قهقهه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

زهرا
13 بهمن 92 22:51
سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی دارین، منم به تازگی یه سایت خرید اینترنتی شارژ موبایل راه اندازی کردم، چون هزینه تبلیغات اینترنتی بالا است، برای افزایش محبوبیت سایتم تو گوگل به کمک شما نیاز دارم. اگه لطف کنید سایت منو تو وبلاگتون با عنوان فروشگاه شارژ موبایل لینک کنید کمک بزرگی به من کردین www.sharj10.ir ممنون
دایی
15 بهمن 92 14:27
سلام گلم قربونت برم حیفش پیشت نیستم بیام گوله برف بزنم تو سرت...
مامانی محمدحسن جون
پاسخ
سلام دایی جون حالا حتما باید گوله برف بزنی تو سر بچه ام؟! نمیشه باهم آدم برفی درست کنین؟
دایی
16 بهمن 92 13:46
دیشب خواب ممسن رو دیدم خواب دبدم خونه مامانیم، شما داری کباب شامی درست می کنی پسرک آویزونت شده بود که یه تیکه کوچیک بهش بدی بخوره، ولی دریغ از یه نرمه محبت و عاطفه مادری. پسرک که دید از اصرار به شما راه به جایی نمی بره، اومد و دست توسل به دامان بنده زد و جالب که خواهر بزرگوار ما روی ما رو هم زمین زد و پسرک همچنان فریاد می زد: مامان یه تیکه بدین بخورم!!
مامانی محمدحسن جون
پاسخ
یا خدا! این خواب بود یا سریال؟! خوب کاری کردم! دیگه این فضولک باشه موقع کار و آشپزی آویزون من بشه هرچند فایده ایم نداره و صبح و شب هرکار میکنم ایشون باید حضور فعال داشته باشن
صدرايي
17 بهمن 92 16:02
سلام خاله من فكر كردم اينقدر كه من به شما خاله ميگم متوجه ميشين كه دخترم خواهش ميكنم از دستم عصباني نشيد چون من شما رو عين خواهرم دوست دارم خاله ميشه ديگه نظر خصوصي نزاري؟ممنونم محدثه
مامانی محمدحسن جون
پاسخ
نه عزیز عصبانی نشدم ... من 26 سالمه بنابراین اگه یه آقا پسر همسن شمام خاله خطابم کنه همچین بعید نیست!! پرسیدم که مطمئن شم دخملی عزیزی باشه تا بشه دیگه نظر خصوصی نمیذارم ولی قبول کن هرچیزی رو هم که نمیشه عمومی گفت مثلا اگه شماره موبایلتو که بهم داده بودی رو تایید میکردم و عمومی میشد اصلا به نظرم کار درستی نبود
صوفی مامان رادمهر
5 اسفند 92 13:39
عجب حرکت جالبی کردی برف تو ظرف تو اتاق... زودتر می دیدم منم همین کارو می کردم .... جونم که انقدر تو برف خوشجلی تو
مامانی محمدحسن جون
پاسخ
حقیقت، ایده اش از بابایی جونیش بود هنوزم دیر نشده شاید دوباره برف اومد اونطرفا!